خواب دیدم پدرشوهرم روبردیم مشهد اونجا نمیتونه راه بره مینشونم رو ویلچر میبرم سمت ضریح میگه کاش کربلا بودیم میگم کربلا هم میریم. میریم کنار ضریح اونجا این تموم میکنه ی شخصی ک صورتشو نمیبینم و پشتش ب منه و بهش میگن امامرضا و لباس دکترا رو پوشیده میاد دست میکشه روصورت پدرشوهرم و چشماشو میبنده، بعد همونجا از خواب بیدار شدم (خواب در خواب) خوابو برا مامانم اینا تعریف کردم گفت حتما طلبیده برین پدرشوهرتم ببرین، میریم هموم اتفاقا مو ب مو تکرار میشه ک ی دفه واقعا از خواب بیدار شدم
خیلی عجیب بود ی در داشت ک مستقیم رو ب ضریح بود هیشکی از اونجا نمیرفت ب ما گفتن از اینجا بیاین رفتیم دقیق کنار ضریح