پسرم چند روز پیش که از دسشویی درومد میخواس بیاد اتاق یه لحظه بهت زده برگشت سمت حال رو نگاه کرد بعد با وحشت پرید اتاق
پسرم ۱۱ سالشه و باید بگم اصلا اهل دروغ نیس و اگرهم دروغ بگه من کاملا متوجه میشم
میگه مامان ینفر بود به چه بلندی وسط حال طوری که سرش به سقف رسیده بود و باز هم یکم خم شده بود و یه چیزی مث شنل سفید انداخته بود رو سرش کاملا صاف و بدون چروک و تا دو وجب بالای قوزک پا بود لباسش و پاهاش عین پای مرغ ۳تایی بود و بند انگشتا کلفت و ساق پا خیلی نازک بود
میگه چشلش ریز بود ولی دهنش بزرگ و دوتا دندون بغلش بیرون زده بود و از نیم رخ بمن نگاه میکرد و یه لبخند کریح بهم زد
هرچی میگم توهم بوده میگه نه بخدا من دیدمش