من بابام اینقدر به مامانم خیانت میکرد حد نداشت
دختر میاورد خونه مامانم سر کار بود وقتی صبح میرفت بابام دختر میاورد خونه بعضی روزا
مامانمو کتک میزد فحش میداد
منو خواهرم از ترس جیش میکردیم
آخرشم بابام رفت یه زن صیغه ای گرفت
زنه پول گنده ای از بابام کشید بالا و رفت
بابام یه پسر دایی داشت، این زن صیغه ای رو اون براش جور کرد
یه شب که بابام خونه نبود پی عشق و حال با زن صیغه ای بود مامانم رفت رو پشت بوم
جیغ میکشید خداااااااا خداااااااااا خداااا
یقه پیراهنشو پاره کرد مامانم خیلی گریه کرد منم تنم میلرزید
فرداش خبر آوردن پسر دایی بابام دیشبش تو جاده کشته شده سرش له شده فقط بدنشو تیکه پاره برگردوندن