یه خواستگار سنتی داشتم
حرف زدنش یه جوری بود نمیدونم چه جوری
مثلا میگفت دختر فقط به دلم بشینه
هیچ سوال عمیقی نپرسید
حتی نگفت رشتون چیه
ازشون پرسیدم عصبانی بشید چه کار میکنید ؟
با سادگی خاصی گفت
فحش میدم میزنم
اخه ادم انقدر ساده
مادره هم یه مشکلی داشت ، حیف نپرسیدم مشکلشون چبه
حرف نمیزد ، نمیتونست پذیرایی کنه
ترسم از بچم بود مشکل پیدا کنه ، زود رد کردم
شما بودید جسارتا چه کار میکردید ؟
میگم زود رد نکردم ، نباید بیشتر رفت و امد میکردم ؟
انقدر ترسیده بودم که مامانش مشکل ذهنی داسته باشه که در اینده روی فرزند تاثیر بزاره که از ترس زیاد زود رد کردم
انقدر مغزم هنگ بود که جلسه سوم بدن اینکه شماره همو داشته باشیم و بیرون بریم رد کردم
موقعیت مالی خوبی داشت
قدشم نهایت شاید ۱۶۵ بود و نسبتا کوتاه
گفتم درس بخونم میگفت
من ظرف میشورم ، جارو میکنم
اخه مرد سی ساله نباید بگه من توی کار خونه کمکت میکنم ، نه اینجوری و با این ادبیات بگه ؟
اصلا مغزم هنگ کرده
هر دو متولد ۷۰
حالا لطفا نگید گذشته و رد کردم فکر کنید رد نکردم 🙏🌹