شمااگه خدایی نکرده زبونم لال پدر بزرگتون یهو مریض شه زمینگیر شه چقد قصه اشومیخورین پدر بزرگ من ۹ ماه سکته کرده ازقصه اش منم دیگع زندگی نمیگنم من متاهلم وشوهرم کم کم داره خسته میشه انقد که گریه میکنم ومیرم خونشون
شفا انشاالله
کلا هر کی مریض ش یا بمیره عین خیالم نی
دروع چرا همون هفته اول غصه میخورم
حالا مادربزرگم بود یه چیزی
نمیدونم چی بگم
خیلی احساساتی هستین یا پدربزرگتون فوق العاده خوبه؟
ناراحت کنندس
ولی زندگی رو نمیتونه متوقف کنه
خدا شفاش بده . ب خودت مسلط باش
غصه منظورته؟
پدربزرگت غیر تو هیچ کسی رو نداره؟ به جا غصه خوردن بهش رسیدگی کن، بهش انرژی بده
اینقد غصه نخور کاریه که شده فیزیوتراپی کنه بهتر میشه چطور میخوای کمکش کنی با گریه هات؟
من وابستگی عاطفی نداشتم و مریض شد سالها و بعد فوت کرد حتی زیاد گریه هم نکردم گاهی یادش میوفتم و ی حسی بهم میگه اونم یادم افتاده
اتفاقا پدربزرگ من مریضه... منم براش ناراحتم ولی رو زندگیم تاثیر نمیزاره.
براش دعا میکنم که عاقبتش خیر باشه و محتاج کسی نشه.
در حد توانمم، از نظر مالی کمکشون میکنم.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
