یه بار رفته بودم امام زاده
شلوغم بود یادم نیست چه مراسمی بود خلاصه یا یه مش پیرزنو اینا نشسته بودیم من پام خواب رفته بود بلند شدم پام یهو بی حس شد انگار اصلا پانداشتم خلاصه پخش زمین شدم پیر زنا فک میکردن شفا پیدا کردم گریه میکردن میگفتن یا امان حسین 😂😂😂😂😂😂😂😂😂وای خیلی بد بود