بچه ها منو همسرم مثل قبل نیستیم اصلا انگار فقط دوتا هم خونه هستیم نه محبتی نه توجهی هیچی راستش من انتطار داشتم اون بهم محبت توجه کنه وقتی میبینم اون هیچ رفتاری نمیکنه منم سرد میشم ازش هیچ محبتی نمی تونم بهش بکنم تازه خودمم خیلی زود رنج حساس هستم واسه خیلی از رفتار هاش ناراحت میشم مثلا یه نمونه بگم رفته بودیم گردش با جاریم اینا بعد شوهرم جوجه درست کرد خوردیم زیاد بود يکمش مونده بود شوهرم دو سه بار برگشت سمت جاریم گفت سیر شدید نشدید بازم درست کنم ولی یه بارم ازم من نپرسید درحالی که من اکثرا از همشون کمتر میخورم همش فکر بچه هام هستم اونقدر از این رفتارش ناراحت شدم که نگو حتی بعدش بهش هم گفتم برگشت گفت تو همش فکر بازی هستی هی باید بهت گفت بخور بخور گفتم یعنی اینکه به فکر بچه هامون هستم که بخورن گرسنه نباشن یعنی بازی کردن مگه بچه های تو نیستن (پسرم خیلی خیلی بد غذاست هیچی نمیخوره همش باید دنبالش دوید تا یه لقمه غذا بخوره مخصوصا وقتی تو جمع باشه )همین رفتار هاش باعث میشه ازش سرد بشم به نظرتون چیکار کنم از این که به هم هیچ توجهی نداریم سرد شدیم خیلی ناراحتم به نظرتون چیکار بکنم
جفتتون چندسالتونه
چند ساله ازدواج کردید
یا اون علاقه هه کم شده یا اینکه چیزی ازت دیده باهاش حرف بزن دریت بگو چرا یه مدت یه حالی شدی
معلومه اون از رفتارای تو خسته شده
بشینید با هم دیگه حرف بزنید راجبش. کسی جز خودتون نمیتونه حلش کنه
خب مشخصه ادم به کسی که باهاش رودروایسی داره تعارف میکنه
ناراحتی نداره
میگفتی فلانی برا بچه هام بذار
دیگه شما که با هم غریبه نیستید منتظر تعارفی
عزیزم اینجور وقتا باید زودتر واکنش نشون بدی. حساس نشو ولی به وقتش حرفتو بزن. مثلا همونجا میگفتی به من نمیگی برات درست کنم؟ اینجوری متوجه میشه هواتو داشته باشه. اون بی فکره شمام حساسی . گیر بدی خودت اذیت میشی همه کارا که با منظور انجام نمیشه. الکی سرد نشو شوهرتم حرفش زیاد بد نبوده یه چیزی گفته مهم نیس
همسرتون بیشتر احتیاج به توجه داره نگو خب اون پدر شده نه اونجوری نیست هنوز یه پسر بچه پنج ساله س که نیاز به محبت داره بچه هارو دنبالشون نکن واسه غذا موقع شام میشه بزار جلوشون خودشون بخورن عادتشون دادی که حتما باید دنبالشون کرد تا غذا بخورن اول بشین کنار همسرت غذاتو بخور بعد وقتتو بزار برای اونا ... اون میبینه همه ی توجهت به بچه هاس خب طبیعی حسادت کنه چون دوست داره
شوهرت بجای اینکه بچه رو نگه داره تا تو غذاتو بخوری توجه میکنه به جاری
اینجا حق با توعه
منتظر تعارف نیستم من گفتم به فکر بقیه بود فکر من نبود تعارفی نداشتیم همگی باهم گردش رفته بودیم مهمون خونم نبودن که رودربایستی داشته باشیم عزیرم اگه اونا گرسنه بودن برادر شوهرم پا میشد درست میکرد لازم نبود این 3 بار ازشون بپرسه اونا تعارفی نیستن اصلا
