الان ۵۰ روزه که ندارمش برادرم ۳۶ سالش بود قد بلند زیبا.شوخ.قدش ۱۹۲ بود همیشه قدم میرسید سینشو ببوسم و اونم بالای سرمو.کارگردان تئاتر بود تئاتری که منم توش بازی میکردم.حرفه ای به تمام معنا انسان...دارم میسوزم از داغش.تا ۲ صبح تمرین داشتیم چون دو روز مونده بود به اجرا.اومدم خونه صبح دوستش بهم گفت بریم خونه داداشت؟حالش خوب نیست.گفتم بریم.فکر کردم حال روحیشه چون همیشه استرس داشت.رفتم دم خونش.بی خبر از همه جا یه درصدم فکر نمیکردم چیزی شده باشه اومدم تو راه پله پلیس ایستاده بود با دیدنش بازم شک نکردم.فکر کردم برای یه واحد دیگست.پلیسه بهم گفت شما چه نسبتی با مرحوم دارید؟گفتم مرحوم کیه اینجا خونه ی برادرامه😞تو شوکم یه شوک عمیق اولین نفر من دیدمش.توی خواب ایست قلبی کرده بود.حتی سر خاکشم نمیتونستم گریه کنم الان بعد ۵۰ روزم نمیتونم.تمام تنم یهو بی حس میشه.خواهرام مادرم پدرم همسرم همه گریه کردن من فقط نگاه...دارم میسوزم چیکار کنم که یکم خالی شم؟بچمم کوچیکه باید روحیمو حفظ کنم😞
آدم خوبی باش اما وقتت رو صرف اثباتش به دیگران نکن❤
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خیلیا میپرسن من ازدواج کردم یا نه؟من درحال حاضر مجردم، قبلا تا پای سفره عقد رفتم، روی صندلی هم نشستم حتی عاقد هم اومد تااینکه عروس و دوماد اومدن مجبور شدم پاشم.
اینطوری که بدتر میشه عزیزم...روحشون شاد انشالله خداوند بهتون صبر بده....همین روحیمو حفظ کنما باعث بروز هزاران مشکلات میشه...دخترخالم ،وقتی خالم فوت شد همش میگف میخوام روحیم حفظ بشه جلو خواهرم و داداشام نمیتونم گریه کنم...دوراز جان شما فشار زیادی به سرش اومد و تومور مغزی پیدا کرد
من هرگز از رحمتخدای مهربانم ناامید نمیشم.خداجانم اونی که الان این امضارو میخونه،به همه آرزوهاش برسون💜تا اینجا اومدی اگه دوست داشتی بهم بگو برات صلوات بفرستم
هر بچه ای منو میبینه میگه خوشبحال بچه تون چقدر مامان مهربونی داره ولی نمیدونن من بچه ندارم کاش خدا نگام میکرد من باردار میشدم و صاحب یه فرزند سالم و زیبا خدایا امیدم به تو هست خودت دستمو بگیر