ازاول فراری بودم ازش چون همش گریه میکردکل کارهاشو شوهدم مبکردالان ۴ماه بکل ولش کردم همسرم براش هم پدرشده هم مادرکل کاراشو میکنه امشب پسرم بهونه گیرشده بودنمیخابیدباباش اخرش مجبورشددعواش کنه دیگ تهش من صداش کردم اومد پیرهنموکشیدبالادس گذاشت روسینم خیلی مظلوم دهنشومیزدبهش ولی نمیخوردشیشه شیرشو اوردم یکم خوردخابید. ازخودم بدم اومده پسرم الان ۲سال خورده ای یهویی ازشیرگرفتمش ۵ماه پیش دیگ هم ازاون موقع سمتم نیومدمنم کاریش نداشتم صورتشوالان پسرخاهرم چنگ انداخته کرم زدم خاک توسرم واسم مهم نبودپسرم کلی بلاسرش اومدمن بیخیال احمق.مثال:فامیلیمون انگشتشوگذاشت لای در انگشتش نصف شد ناخونش افتادمن لال شدم هیچ نگفتم حیف این بچه.