خیلی خسته ام... خیلی...
اگه بچه نداشتم آرزو میکردم که چشمامو ببندم و دیگه بیدار نشم😢 دردمو به کی بگم??
با هزار امید و آرزو ازدواج کردم... ۵سال از ازدواجمون میگذره...یه بچه یک سال و نیمه داریم
همسرم همش دنبال بهونس من مقصر باشم یا نباشم باهام قهر میکنه , من تو خانواده ای بزرگ شدم که تا حالا یک بار هم هیشکی باهم قهر نکرده و عادت به قهر و زندگی این مدلی ندارم و برام مسخره و عجیب غریبه و غیر منطقیه!
اوایل خیلی بدتر بود نه سلامی نه جوابمو میداد هیچی...منم قبلا خیلی وابسته اش بودم قهر میکرد زمین گیر میشدم فقط گریه میکردم تا اینکه بیاد یا من برم آشتی....ولی به مرور عادت کردم شایدم انقد دلم هربار شکسته وابستگیم کم شده....
ولی جدیدا مدل قهرش اینجوریه کلا باهام حرف نمیزنه مگه اینکه من ازش چیزی بپرسم یا سلام بگم جوابمو بده.... ۳شبه باهام اینجوری شده سر یه چیز خیلیییی مسخره😔 تا دیشب عادی رفتار میکردم باهاش حرف میزدم که جو سنگین نشه راه برگشت داشته باشه کم کم بتونه باهام بحرفه ولی دیدم نهههه فقط خودمو سبک میکنم حالا منم مث خودش مجبور نشم نمیحرفم😔شام نخورد الانم رفته حال خوابیده
آخه مگه چقد زندگی میکنیم که باید اینجوری باشیم?😢
۳۸ سالشه خیلی مغرور و لج بازه هربار مشکل پیدا کردیم یجوری حرف میزنه منو مقصر میکنه بابت اشتباهات خودش معدرت نمیخواد تغییر هم نمیکنه... خوبی هامو نمیبینه حسرت به دل موندم یبار ازم تعریف کنه زبونش فقط به ایراد گرفتن و مسخره کردن میچرخه
اعتماد بنفسمو ازم گرفته خیلی افسرده شدم کمبود محبت دارم خیلی تنهام
چیکار کنم بنظرتون? مشاور برو هم نیس 😢
ببخشید طولانی شد😔