سال۸۹ بود خبر تصادف بابام رو دادن و باعجله رفتیم جاده ماشین اوراق شده بود ولی از خودش خبر نبود با آمبولانس برده بودن
همش میکفتن سالمه ولی با اون وضع ماشین فکر نمیکردیم زنده باشه
نیم ساعت فاصله بیمارستان رو با ترس از دست دادنش گریه کردم
وقتی رسیدیم دیدم فقط لگنش شکسته و خودش خوبه ترسام رفت