می دونم عزیزم،
یه ماه پیش خواهر همسرم شوهرش فوت شد،سه تا بچه قد و نیم قد داره.
از وقتی این اتفاق براش افتاد و فروریختنش رو دیدم(عاشق هم بودن) فهمیدم گاهی همین روزمرگی ها،خستگی ها و دغدغه ها می تونه نهایت آرزوی یه نفر باشه
منم اصلا حوصله نداشتم ولی پاشدم
دارم گوجه و بادمجون سرخ میکنم
خواهر شوهرمم سوپ فرستاده واسمون
من اسم اصلی اصلیم دارم برای اولین بار تونی نی سایت میگم نازگله اما سلنا نجم الدین رو هم دارم واقعی چون من بایه مرد افغان ازدواج کردم ورفتیم اونجا اون این اسمو برام انتخاب کرد ولی چون مشکل داشت ازم جداشد خیلی مرد خوبی بود درجه یک حیف چون مشکل بچه دارشدن داشت ونخواست من ناراحت باشم ولی منم باهاش هیچ مشکلی نداشتم اورد ومنو گذاشت سرخونه اولم طوری رفت که انگار هیچوقت نبود من خیلی کوچیک بودم۱۴سالم بود چقدرباهم خوش گذروندیم بعد یکسال ازجدایی من ازدواج کردم ازونم هیچوقت خبری نشد اینم بگم پدرم منو نمیداد واون خیلی منو دوست داشت و خیلی پافشاری کرد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
