سلام خانما، من 7ماهع باردارم از درد لگن و کمر نمیتونم تکون بخورم، سرپاهم ک میمونم بیشتر میشع، با مادر شوهرم اینا زندگی میکنیم مجبورم پاشم برا تمیز کاری و اینا، امروزم خواهرشوهرام اومدن اینجان خونع بهم ریختع بود تمیز کردم اومدم دراز کشیدم شوهرم اومد من ک دراز کشیدع بودم برگشتم از درد صورتم جمع شد بهم گف ی رفتاری میکنی ادم بدش میاد خواهرم با کمردردی ک داشت مث تو نمیکرد وقتی حاملع بود، من نتونستم بهش چیزی یگم انقد گریع کردم ب نظرتون بهش چی بگم؟؟؟ میخوام بفهمع ک ب خاطر بچم منم سلامتیم از بین میرع از جونم میرع
من فقط یه چیزی بهت بگم فکر نکن هر کسی در حقت بدی کرد تو خوبی کردی و اجازه دادی بازم بدی کنن بقیه فکر میکنن تو خیلی ادم خوب و با مسئولیتی هستی در حقیقت فکر میکنن خنگی و تو سری خوری دور از جونت
ما از آنان که تسلایشان می دادیم غمگین تر بودیم ...