عمم از مشهد اومذه از زیارت خودش گفت بریم دیدنش منم برا امروز عصر هماهنگ کردم رفتیم همه چیز خوب بود عصر اومد دنبالم بهو تو قیافه بود بهش گفتم چیزی بخریم گفت کارتت پیشته پیاده شو خودت بخر پیاده شدم خریدم اوردم محل سگ بهم نمیداد چند بار پرسیدم چی شده جواب نداد خونه عمم هم محل بهم نداد،رفتیم گشتیم پیاذه روی کردیم اما ی کلمه باهام حرف نزد منم بی هیچ حرفی پیاده شدم اومدم خونمون تو راه چند بار پرسیدم چی شده گفت هیچی اما محل نمیداد بهم منم دگ ادامه ندادم الان نمیدونم چیکار کنم دگ اومدم خونمون