خواهرا من پسر داییم خاستگارم بود یعنی واقعا عاشقم بود اما من اونو جای برادر نداشتم دوست داشتم
و عاشق یه نفر دیگه شدم
اون روزایی که می خواستم عقد کنم خیلی حالش بد بود و دست به خودکشی زد
خیلی براش ناراحت بودم حتی می خواستم از خودگذشتگی کنم اما نکردم
سعی می کنم خیلی دوروبرش نباشم اما بعضی وقتا یهو یه حس عذاب وجدان بهم دست میده
اخه خیلی داغون شده و گفته هیچ وقت ازدواج نمی کنم