هفته پیش با ماشین زده ب یه نفر و فرار کرده .یکی اومد ب شوهرم گفت ک برادرت زده ب یه نفرو فرار کرده تا پیداش نکردن بیاد خودش بره خودشو ب پلیس معرفی کنه وگرنه براش بد میشه
شوهرم رفت بهش گفت .اولش انکار کرد بعدش گفت ترسیدم ک فرار کردم بعدش شوهرم بردش اگاهی
اگه شوهرمم اینکارو نمیکرد بلاخره پیداش میکردن از دوربینای جلوی بانک و سوپری
اولا ک جاریم چقد ما رو فوش داد ک چرا همچین کاری کردین
بعدش اگاهی میخاست بازداشتش کنه تا تکلیف مشخص شه ولی میشد سند گزاشت ک بازداشتش نکنن.
شوهرم و اون یکی برادر شوهرم رفتن خونشون ب زنش گفتن سند خونه رو بده ..با پروویی تمام گفته سند ب اسم منه .منم نمیدم غلط کرده ک تصادف کرده خوب بود مراقب باشه الانم بره اب خنک بخوره
پدرشوهرم و مادرشوهرم حالشون خیلی بد بود منم ب شوهرم گفتم بحث نکنید بیا سند مغازه رو ببر
بعد برادرشوهرمو ازاد کردن تو راه زنگ زده ب زنش ک بار و بندیلتو جمع کن برو خونه بابات میخام طلاقت بدم
جاریمم زنگ زده ب من فوش ناموسی میده میگه اگه تو خودعزیزی نمیکردی شوهرم الان منو طلاق نمیداد😐😐
حالا امروز زنگ زدن ک اون اقایی ک تصادف کرده فوت شده ..ما همه ناراحت بودیم .ن بخاطر برادرشوهرم .فقط بخاطر جوونی اون مرد
بعد جاریم زنگ زده میگه اخیییییش مرد حالا بشین غصه سندتون رو بخورید امروز فردا از چنگتون در میارنش😐تا تو باشی دیگه خود عزیزی نکنی
شوهرمم بهش زنگ زد گفت مغازه ک هیچه اگه داداشم کلیه هامم بخاد همین الان بهش میدم
