خواهرشوهرم میخواست یکی دوسال یا بیشتر خونمون بمونه که تو شهر ما مشغول به کار بشه..بدون هماهنگی باهام از خواهرشوهرم که همینجا زندگی میکنه شنیدم.. واکنش نشون ندادم ولی راضی نبودم..اومد و 4ماه مشغول کار آموزی بود من راحت نبودم باهاش..تعطیلات عید که برگشت شهرستان به پیشنهاد یکی از نزدیکان نامه نوشتم تو وات ساپ که بگم راحت نیستم..شوهرم راضی نبود بفرستم نامه رو به یکی دیگه از خواهرای شوهرم فرستادم گفتم نظرشو بگه ولی دیگه پشیمون شدم و گفتم خوندی پاکش کن..ولی
ولی پاک نکرد و بعد من پیام دادم که از حضورش تو زندگیم راضی نیستم و این یه حقیه که به گردنشه و گردن هرکی فرستادتش..خواهرشوهرم که اینجاست تشویقش کرد بیاد
از این حرفم خیلی ناراحت شد و البته تیک خورده بود ولی دیر خونده بود پیاممو نصف شب جواب داده بود که من صبح پیامشو خوندم گفت این پیامت خیلی ناراحت کننده بود و باهاش مطرح کردم برگرده دیگه هیچ وقت مزاحمت نمیشه..
قبلش باید باهاتون هماهنگ میکردن و در صورت رضایت شما میومدن
حالا که چشمت افتاد بیا تا بدونی🙃.................................................................................................🙃 اون اتفاق غیر منتظره که حالتو و حالمو خوب کنه نزدیکه بهمون 🙃خدایا شکرت🤍