2777
2789

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تو خاله بازی

دقیقا داشتیم بازی میکردیم خاله بازی نبود بعد من رفتم تو یکی از اتاقا دخترعمه امم بود پسرعمه ای داشتم که۷سالی ازم بزرگتر بود من اون موقع خیلی کوچلو بودم شاید۶تا۷سال 

همش از اون چیزا حرف میزد میخواست و ازم سوال میکرد منم اون موقعا نمیدونستم چرا میگه اینا دوسه بار میخواست بهم نزدیک شه خواهرش گریه میکرد ونمیذاشت اخرش منو خواهرش انقدر گریه کردیم تا ولم کرد هیچوقت اون شبو یادم نمیره 

بعد چند سال زندگی سمی امسال تونستم روی پای خودم بایستم و تمومش کنم شنیدم شنیدم شنیدم حرف مردم رو ولی رها کردم هرچیزی که شادی از من وبچم گرفته بود امیدوارم برای همیشه کنار بچم شاد وخوشحال باشم💛
خاک تو سرش الان میبینیش چطور رفتار میکنه

خیلی ساله ندیدمش چن بار هم تو بچگی که میومد خونمون از کنارم رد میشد دست میزد بهم هنوز بدنم یه جور دیگه اس ۱۵سالم بود باباش چن بار اومد خواستگاریم ولی خانواده ام قبول نکردن الان زن ودوتا بچه داره

بعد چند سال زندگی سمی امسال تونستم روی پای خودم بایستم و تمومش کنم شنیدم شنیدم شنیدم حرف مردم رو ولی رها کردم هرچیزی که شادی از من وبچم گرفته بود امیدوارم برای همیشه کنار بچم شاد وخوشحال باشم💛
دقیقا داشتیم بازی میکردیم خاله بازی نبود بعد من رفتم تو یکی از اتاقا دخترعمه امم بود پسرعمه ای داشتم ...

مطمعنی خواهرش مورد اذیتش نبوده؟! اونا که خیلی بیشتر باهم تنها میشدن وقتی جلوش میخواسته اینکارو کنه

خیلی کوچیک بودین خداروشکر اتفاقی نیفتاده  

اره فقط مثل خواب یادمه اره خداروشکر خدا کمک کرد تنها نبودم وابجیش هم تواتاق بود از این موضوع هم فقط مامانم خبر داره اونم اون موقعا بهش نگفتم بعدا که پسره اومدخواستگاریم گفتم من بکشی زن این نمیشم

بعد چند سال زندگی سمی امسال تونستم روی پای خودم بایستم و تمومش کنم شنیدم شنیدم شنیدم حرف مردم رو ولی رها کردم هرچیزی که شادی از من وبچم گرفته بود امیدوارم برای همیشه کنار بچم شاد وخوشحال باشم💛
مطمعنی خواهرش مورد اذیتش نبوده؟! اونا که خیلی بیشتر باهم تنها میشدن وقتی جلوش میخواسته اینکارو کنه

اون نمیدونم بخدا راست میگیا 


خواهرش از من یه سال کوچکتر خیلی راحت جلوش از اون چیزا میگفت قشنگ اسم میاورد منم که تاحالا ندیده بودم لال شدم ولی ابجیش تا اخرش وایستاد وگریه میکرد میگفت ولش کن اخه جلوی در اتاق وایستاده بود نمیتونستم برم بیرون

بعد چند سال زندگی سمی امسال تونستم روی پای خودم بایستم و تمومش کنم شنیدم شنیدم شنیدم حرف مردم رو ولی رها کردم هرچیزی که شادی از من وبچم گرفته بود امیدوارم برای همیشه کنار بچم شاد وخوشحال باشم💛
اون نمیدونم بخدا راست میگیا  خواهرش از من یه سال کوچکتر خیلی راحت جلوش از اون چیزا میگفت قش ...

ی جورایی حمایتت کرده و نذاشته داداشش کاری باهات بکنه مدیونی عزیزم الان ارتباط دارین ؟چندسالشه؟

....
ی جورایی حمایتت کرده و نذاشته داداشش کاری باهات بکنه مدیونی عزیزم الان ارتباط دارین ؟چندسالشه؟

اره با ابجیش اره گاهی تومراسم مهمانی میبینمش۲۲سالشه 

اره مدیون اونم اگه خودم تنها بودم خدا میدونست اون شب برام چه اتفاقی میفتاد

بعد چند سال زندگی سمی امسال تونستم روی پای خودم بایستم و تمومش کنم شنیدم شنیدم شنیدم حرف مردم رو ولی رها کردم هرچیزی که شادی از من وبچم گرفته بود امیدوارم برای همیشه کنار بچم شاد وخوشحال باشم💛
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز