شوهرم همش دنبال بهونس نمیتونه خرج زندگیمونو بده عقدشو رو سربقیه خالی میکنه دوتا بچه دارم رفتم خونه مامانم شوهرم بخاطر پسرم با خانوادم دعواش شد چون پسرم ازخونه مامانم یک لگد ازپس داییم ک همسن خودشه خورد ک صددرصد بچه خودم مقصربود شوهرم بچه هامو برد ورفت ومنو جاگذاشت بهم زنگ زد گفت یا من وبچه ها یا خونوادت انتخاب کن اگه ما انتخاب نمیکنی فردا صبح میرم دادگاه درخاست طلاق توافقی میدم والانم ب خونوادم خبرمیدم منم اگه ی روز بچه هامو نبینم میمیرم گفتم شمارو انتخاب میکنم الانم من پرستار بچم با وجود اینکه بچه های خودم 3و5سالشونه برای اینکه خرج زندگی و قرض شوهر وبدم زندگیمون خراب نشه دیروز صبح سرکار ک بودم مادرشوهرم اومده بود شوهرم وبچه ها و هرچی لباس داشتن باخودش برده بود خونه خودش شوهرم بهم پیام داد برو خونه پدرت من وبچه ها رفتیم دیگه برنمیگردیم قلبم خاست وایسه من چ گناهی کردم چرا باید آنقدر بانبود بچه هام مجازات شم تهدیدم کنن ن ازخونه پدرم امید دارم ن خونه شوهر
زنگ زدم التماس کردم اومد سرکار دنبالم وبچه هارو آورد پس.
دیشب دوباره میگفت ما فردا میریم دیگه برنگرد من باید چیکارکنم مادرشوهرم شوهرم و پر میکنه ک منو ول کنه تا وقتی ک ب دست و پاشون نیفتادم بچه هارو برام نیارن بخدا ازندگیم بریدم ازاین همه التماس و غرورم هرروز میشکنم. خسته شدم ن میتونم برم ن میتونم بمونم