مادرم از اول با ازدواج برادرم به شدت مخالف بود و حتی توی عقدشون شرکت نکرد ولی برادرم و خانمشون بعد از عقد خونه مامانم اینا رفت و آمد داشتن و مامانم باهاشون بد نبود ولی آخرین بار مامانم دوباره به دختره گیر داد و دخترم جواب مامانم رو داد و من هم اونجا بودم و هیچی به هیچ کدومشون نگفتم بعدا مثل اینکه دختره اس ام اس داده هر چی خواسته به مامانم گفته که من تا این لحظه خبر نداشتم حالا مامانم به شدت از دست من ناراحته و میگه دیگه خونت نمیام چرا طرف من رو نگرفتی چرا با اون قطع رابطه نمی کنی به نظرتون من چه کار کنم؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بیطرف باش بگو دعواهاتون به من ربط نداره چون اگه روزی مامانت با عروستون خوب بشه این وسط تویی که ادم بده میشی منم خونواده شوهرم با جاریم مشکل دارن سر اینکه جاریم با یکی از خواهرشوهرام دعواش شد خواهرشوهر کوجیکم با جاریم قطع رابطه کرد که چرا به خواهرش حرف زده الانم مادرشوهرم با همون خواهرشوهرم با جاریم رفت و امد میکنن کسی که این وسط خراب شد خواهر کوجیکه بود!
مامانت چه مشکلی با دختره داره؟؟؟خب مامانت شروع کننده بوده.حقیقتا دختره خیلی کوتاه اومده بااین وجود که مادرتون سرعقدش نبوده.رفتو امد داشته...با مادرتون صحبت کنین بازندگی پسرش بازی نکنه.مگه دختره چه مشکلی داره؟
نمی دونم واقعا بگم حق با کیه مادرم به خاطر اعتقادات خودش مخالف دختره بود بعد هم به خاطر اینکه بی اجازه ازدواج کردن و به قول خودش دادشم خیلی سر تره و از این حرف ها ولی توی این یک سال خیلی خودش رو و به تبع دیگران رو اذیت کرد و دیگه اصلا به مسائل اعتقادی کاری نداره و کلا از دختره متنفر شده و سایه اش رو با تیر می زنه دختره هم جوابش رو میده ولی اینکه بگی فحش بده نه مثلا بهش میگه وظیفه شما فقط احترام گذاشتن به منه و اگر کار دیگه ایی بکنید بی ادب هستین.