پارسال همین موقع پدرم کرونا گرفته بود پدرم ۵۶ ساله بودن بیمارستان بستری شد همه اعضای خانوادم رفتن ملاقاتش اما شوهرم منو فقط یبار برد از تو حیاط از پشت پنجره دیدمش خیلی از کرونا میترسید چن روز بعد حال پدرم بد شد و فوت کرد حسرت از نزدیک دیدنش موند رو دلم واسه همیشه حالا پدر مادر خودش کرونا‌گرفتن هی میره خونشون بهشون میرسه میاد نمیدونم چه عکس العملی نشون بدم همش حرصم میگیره ولی چیزی نمیگم الانم باز گریم‌گرفت یاد اون روزا افتادم😔😔😔
تا کی قراره اجازه ی شماها دست شوهرا باشه ایییییییی خدا حرص میخورم ازتون
خدا رحمتش کنه🥺😣
خدارحمتش کنه جلوی شوهرت رو نگیر هیچی نگو نزار اون حسرت بکشه پارسال همه بیشتر میترسیدن الان یکم عادی شده
امیدوارم در حسرت دیدن پدر مادرش از دستشون بده کارما
اخی عزیزم غم اخرت باشه🥺
اشکال نداره همه مردا اینجورین خودتو ناراحت نکن به هر حال رفتن تو فرقی به حال پدرت نداشته انشالاله خدا رحمتش کنه
خدا پدرتو بیامرزه و به دلت صبر بده
با شخم زدن گذشته هیچی که درست نمیشه بدتر هم میشه
اونم الان به اندازه کافی خودش اعصابش خورده منتظره یه تلنگره که سرت خالی کنه
میدونم خیلی سخته چون شوهر منم نمیذاره زود به زود برم خونه بابام
پس مطمئن باش کامل درک میکنم
خدا رحمتشون کنه دیگه گذشت بهش فکر نکن فقط بعد این سعی کن تصمیمات مهم زندگیتو خودت بگیری و چشمت به دهن همسرت نباشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
41 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
