پارسال همین موقع پدرم کرونا گرفته بود پدرم ۵۶ ساله بودن بیمارستان بستری شد همه اعضای خانوادم رفتن ملاقاتش اما شوهرم منو فقط یبار برد از تو حیاط از پشت پنجره دیدمش خیلی از کرونا میترسید چن روز بعد حال پدرم بد شد و فوت کرد حسرت از نزدیک دیدنش موند رو دلم واسه همیشه حالا پدر مادر خودش کروناگرفتن هی میره خونشون بهشون میرسه میاد نمیدونم چه عکس العملی نشون بدم همش حرصم میگیره ولی چیزی نمیگم الانم باز گریمگرفت یاد اون روزا افتادم😔😔😔