بچه ها سلام
نمیدونم چمه خیلی به شوهرم گیر میدم بیش از اندازه البته من تو خانوادخ پرتنشی هم بززگ شدم و اون خیلی ارومه البته اروم بود ولی با این حال خیلی تحملم می کنه ولی من گاهی مثل دیونه ها بهش گیر میدم نمیدونم چرا دوسش ندارم باهاش خوشحال نیستم بود و نبودش برام فرق نداره که شاید مبودشو بیشتر دوس داشته باشم بحاطر حرف مردم باهاش زندگی میکنم از عصر حیلی بهش غر زدم سرو صدا کردم داد و هوار تا اخرش یه دونه زد تو گوشم و بعدشم خیلی معدرت خواهی کرد از ترس اینکه دوباره بزنه هیچی نگفتمولی راستشو بحای خسته شدم اقدامکردم به بارداری در صوزتی که میدونم دوس ندارم باهاش زندگی کنم ولی جرات جدا شدنم ندارم