مادرم یه زن زحمتکشی بود که از بچگی هیچوقت نذاشت کثیف باشیم،نذاشت تنها بریم مدرسه،خودمو تا کلاس نهم میبرد مدرسه میاورد نمیذاشت تنها برم چون مواظبم بود💔
همیشه برای دوتا داداشم و من زحمت کشیده و با وجود اینکه دلش همیشه شکسته،این خونه رو سرپا نگه داشته.
پدرم از ابتدای ازدواجش تا الان باهاش دعوا میکرده،خیلی راحت وقتی بچه بودیم تا همین چندسال پیش مادرم و کتک میزد،مادرم بی پولی رو تحمل کرد،تلخی ها رو تحمل کرد،سختی ها رو،و این شد مزدش💔خیلی راحت بهش میگفت چقدر زشتی..چقدر کثیفی...همش بوی غذا میدی...نمیدونست مادرم زحمتکشه از روی عشقش💔حالا که مادرم کرونا گرفته بود الان یکم حالش خوب نیست...رفتیم پارک گوشی گذاشتم خونه روی ضبط صدا...و بعدش شنیدم و فهمیدم💔زنگ زده بود به اون خاله ها و گفت چندبار رفته...قیمت...اسمشون...
من با این تلخی چیکار کنم؟
عمر مادرم برای یه ک.ث.ا.ف.ت هدر رفت...مادرم خبر نداره...