از همسرم طلاق گرفتم ولی اختیاری ندارم دیگه از خودم

بعد ازینکه همسرم ب مشاوره گفت که بین منو خانوادش اونارو انتخاب کرده و گفته بود فقط اونا هستن که براش میمونن و بهش وعده پول و خونه داده بودن ب شرط اینکه من بدون گرفتن هیچگونه حق و حقوق و جهیزیه ام بزارم برم منم رفتم دادخواست طلاق دادم و همسرم هم تو جمع کردن وسایلم کمکم کرد و اومدم خونه بابام حالا خانوادش ب وعدشون عمل نکردن و همسرم هم پشیمون هستش و میگه بیا از هم جدا شدیم قایمکی باهم صیغه کنیم به غیر از همه اینا خودم ک احساس میکردم ضربه روحی بزرگی خوردم دکتر بهم دارو داد مصرف کنم الانم تو خونه بابام تمام امکاناتو دارم و همه حواسشون بهم هست ولی جدیدا احساس بدی دارم مامانم زیادی داره بهم سخت میگیره هرجا بخوام برم حتی تا سر کوچه میخواد باهام بیاد حق آرایش زیاد ندارم هرچی اونو داداشم میگن باید انجام بدم با اینکه داداشم کوچیک تره اگه از سرکار ۵ دیقه دیر تر برسم خونه خیلی زنگ میزنه و برسم خونه دعوام میکنه و محلم نمیزاره هرکاری بخوام بکنم باید با جزئیات توضیح بدم حتی اگه بخوام از داروخونه قرصامو بخرم یا حرفایی ک ب مشاورم میزنم حق تنها بودن ندارم تو جمع هم باشم نباید جلوی مردای فامیل بشینم خیلی دارم عذاب میکشم از طرفی هم تو خونه تلفنی نمیتونم حرف بزنم واقعا نمیدونم چرا زندگی میکنم تو خونه شوهرمم همش کتک میخوردم فقط بخاطر اینکه بزارم فرار کنم