خسته شدم از دخالت از زنگرانی بیجا از اینکه 30 سالم شده ولی باز بابام زنگ میزنه میگ این کارو نکن اون کارو بکن ازینکه خونوادم پرجمعیته همه تو زندگیم نظر میدن یکی میگه حقوق چقد میگیری یکی میگه با اون ازدواج نکن یکی میگه تنها زندگی نکن یکی مگه مهاجرت کن یکی میگه دکترا بخون یکی میگه سفر نرو .............نمیدونم چرا نمیذارن زندگی کنم تا چیزی ام میگم مامانم شروع میکنه گریه ....بابا منم ادمم افسردگی شدید گرفتم شاغلم پول دارم با یکی هستم خوبه اومده خواستگاری ولی ول نمیکنن