بچه ها زنداداشم اخرین فرزند خانوادس و بقیه خواهر برادراش ازدواج کردن از نظر وضع مالی هم کاملا اوکی هستن اما نه تنها جهزیه به دختر ندادن با مادرم رفتیم برا صحبت کردن قرار عروسی البته قراره تو محضر عقد کنن شبش هم خواهر برادری شام بخوریم برن سر زندگی
بحث رسم و رسوم شد مادر عروس گفت ما چیزی به داماد نمیدیم حتی کت و شلوار اومدیم خونه مامانم یکم غرغر کرد سر داداشم اونم گذاشته کف دست زنش اونم زنگذزده مامانم هر چی خواسته به مامانم گفته