هی از زن تنبل بدم میومد خداهم بهم زن تنبل داد هیچی نگفتم اومد نشست گفت تو این خونه نمیتونی حتی راه بری انقد پات میخوره ب وسیله در صورتی ک فقط دوس
تا توپ مال بچم بود ک داشت باهاش بازی میکرد منم گفتم خب من این پنج روزه دیگه پدرم دراومد انقد کار کردم اقا اصلا من تنبلم تو ک نیستی میبینی یه وسیله تو خونس ورش دار