ول کن بابا محل نده
ماهم امشب خونه مادرشوهرم بودیم
از رابطه ی خوب من و شوهرم دارن میترکن
یهو خواهرشوم برگشت گفت الان همه مردا غلام حلقه به گوش زنشون شدن
تلویزیونم همون لحظه داشت فوتبال ایران و عراق نشون میداد
مربی عراق عصبی بود از باختشون منم هی به شوهرم میگفتم نگاه چه حرصی میخوره نگا داره از حسادت داره میترکههههه دماغش سوختههههه و قاه قاه میخندیم
فهمید منظورم با اونه دیگ لال شد
بی شرفایی آن ک لنگه ندارن