از وقتی فمیدم چ به چیه تو شرایط سختی بزرگ شدم درسته یه خونه بالا سرم داشدم اما هچوقت اون مهر و محبتی ک باید تو اون خونه نبود هچ محبتی ندیدم و از همون بچگی یه بچه ی تشنه ی محبت شدم علاوه بر اینکه محبت نداشتن حتی پولم نداشتن با همون درک بچگیم بزرگ شدم و پا به دوره ی راهنمایی گزاشتم و همچنان تشنه ی محبت بودم ن گوشی داشدم ن چیزی همیشه حسودی رفیقامو میکردم که تو طول سال چن نو کفش و کیف استفاده میکردن یا حداقل مث من نبودن من تا ی کفش پاره نمیشد حق خرید کفش نداشتم حتی اون کفشو باید واسه بیرون و کوچه و هر جا ک میرفتم میپوشیدم اینا شده بود برام عقده یه عقده ی خیلی بزرگ دوم راهنمایی که بودم ی خانواده ای اساس کشی کرده بودن محلمون!