2777
2789
عنوان

عشق یا عادت، بخونید حتما 💚

182 بازدید | 0 پست

↴⁣⁣⁣⁣

بعد از عقد رفتیم برای شام,⁣

شام ما دوتا را توی یک اتاق تزئین شده جداگانه گذاشته بودند!⁣

چند نفری آمدند و برایمان آرزوی خشبختی کردند و رفتند,⁣

تنها که شدیم..⁣

به چشمانش نگاه کردم,⁣

چشمان سیاه و ابروان کشیده ای داشت!⁣

به دقت تمام اجزای صورتش را نگاه کردم!⁣

جزئیات صورتش زیبا بود...⁣

او هم با دقت فراوانی,⁣

مثل اینکه بخواهد ببیند چیزی که خریده سالم است یا ایراد و خراش دارد به من خیره بود!!⁣

به تمام اجزای صورتم...⁣

لبخند ملیحی زدم.⁣

لب های بهم چسبیده اش را باز کرد و لبخندم را با لبخند پاسخ داد..!⁣

زمانش بود یکی مان چیزی بگوید;⁣

اما هیچ حرفی برای گفتن نمی یافتیم!⁣

او هم در درونش چیزی را جست و جو میکرد که در آن لحظه باید زده میشد,اما چیزی نبود!⁣

نمیتوانست بگوید بالاخره مال من شدی ,چون ما به سادگی چند روز پس از مراسم خاستگاری به عقد هم در آمده بودیم تا قبل از آن غریبه ای بیش نبودیم!⁣

نتوانستم بگویم بالاخره به تو رسیدم,چون بالاخره ای وجود نداشت!⁣

نتوانست بگوید دوستت دارم...⁣

نتوانستم بگویم عاشقتم...⁣

زیرا هنوز عشقی شکل نگرفته بود و قرار بود بعد از ازدواج کم کم شروع شود!!⁣

انگشتان سردم را روی دست های مردانه اش کشیدم... اما موهای تنم سیخ نشد,اوهم هیچ تغییری نکرد و چشمان سیاهش از ذوق گرد نشد...!⁣

ترسیدم,⁣

مانند کسی که در جایی کاملا تاریک گرفتار شده باشد و وقتی بخواهد تنها چراغ موجود را روشن کند ببیند چراغ کار نمیکند... هر چه کلید برق را بزند چراغ روشن نشود...⁣

ما داشتیم تمام تلاشمان را میکردیم در آن لحظه جرقه ی لعنتیه عشق بینمان روشن شود...⁣

اما نمیدانستیم چه موقع ؟⁣

شاید حتی سالها بعد!⁣

ما هر دو...⁣

منتظر شروع عشقی بودیم که نمیدانستیم در کدام روز از "بعد از ازدواجمان" قرار بود بوجود بیاید.....⁣

▪︎حمید قاسمی

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز