خاطره تلخ دارم🤣🤣
دوم دبستان بودم یه روز املارو صفر گرفتم چون نوک مدادم شکست و تراشمم تو خونه مونده بود و خجالت کشیدم بگم
من دفترمو گزاشتم رو میز و فرار کردم😂 رفتم رو پشت بوم خونمون فکرشو کن کسی بهم سر نزد چون راه پله نداشت اصلا و من از در و دیوار رفته بودم
دو روز اونجا بودم کشیک میدادم ببینم کی میرن بیرون میرفتم غذا میخوردم بعد دوباره میرفتم بالا ولی خب همه جا رو گشته بودن پلیس خبر کرده بودن
ترسیدم بخاطر صفر کتک بخورم ولی بخاطر فرارم
از مادرم کتک خوردم صدا سگ میدادم
و عررر میزدم🤣🤣