نمیدونم باهاشون چیکار کنم
حالا چرا فکر میکنی حسودن
هیچ وقت با من خوب نبودن هیچ وقت محبت نداشتن حالا هم دختر منو با دخترایای جاریم مقایسه میکنن دخترم 20 سالشه دخترای اونا ده ساله و هفت ساله
از کارام بهشون نمیگم
چون اونا نمیتونند جلو خودشون بگیرند و شر درست میکنند ولی من میتونم بهشون نگم حتی با لباس جدیدی که میخرم اونجا نمیرم
منم حسود رفتار می کنم بلکه ادب شن
تا میتونی بیشتر بسوزونشون باهرکاری ک میدونی بیشتر حسادت میکنن.....وگرنه کوتاه بیای تا آخر عمر ببخشیدا سواری میکنن و میگن تو کی اینجوری شدی؟ توکه اینطور نبودی و هزارتا چرااااااا دیگه.سرم اومده ک بهت میگم
دختر شما 20 سالشه خودتون پس کم کم 40 سالتونه؟
تعجب میکنم تو این سن به این حرفا و مقایسه کردنا اهمیت میدید
من امیددارم سنم رفت بالا نسبت به فرق گزاشتنای خانواده ی شوهرم بی اهمیت بشم ولی اینطوری که بوش میاد این داستان ادامه دارد....
برای همه ی اونا کادو میخرن به ما هیچی تو مناسبتا دست خالی میان خونه ی ما
من کلا ی دونه بچه دارم بعد 5 سال خدا داد بعد درسته برادرشوهرم بگه بزرگ شدی ی ماشا الله نمیگه
اشتباه میکنید منم اول همین بودم بعد دیدم اگه ی رنگ بخرم خودشونو می‌کشن دیدم فایده نداره مگه پول پدرشونه پول شوهرمه اتفاقا هرسری بای چیز جدید رفتم تا دهنشون بسته شد عروسی میکنی ک زندگی کنیم نه بردگی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
