2777
2789
عنوان

همش دارم گریه میکنم بخاطر جواب ازمایشم😭

| مشاهده متن کامل بحث + 2897 بازدید | 142 پست
عزیزم من امروز دکتر بودم برا سونو قلب بهش گفتم برام چکاب بنویس قبلا یه فاکتور از تیروئیدم بالا بوده ...

خب خداروشكر عزيزم نگران نباش پس

خداجونم شكرت كه منم بلاخره بيبي چك وآزمايش مثبت ديدم😍🥺🙏♥️قسمت همه منتظرا الهي 🙏♥️
راس ميگي عزيزم؟خدا از دهنت بشنوه خداروشكر دختر گلت صحيح و سالم كنارته براي منم دعا كن♥️😢 خيلي كم كا ...

منم افتضاح بود‌حتی یه نفر منو تو مطب ترسوند گفت بچت فلان میشه.خانم دکتر مسخرم کردگفت این چه حرفیه.تو بارداری طبیعیه.قرص داد اوکی شد

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

منم افتضاح بود‌حتی یه نفر منو تو مطب ترسوند گفت بچت فلان میشه.خانم دکتر مسخرم کردگفت این چه حرفیه.تو ...

انشالا ک همینطور باشه واقعا استرس گرفتم دو روزه😢♥️

خداجونم شكرت كه منم بلاخره بيبي چك وآزمايش مثبت ديدم😍🥺🙏♥️قسمت همه منتظرا الهي 🙏♥️
قربونت برم مرسی از حرفات♥️ انشالا ک ب هرچی میخوای برسی♥️♥️

فدات عزیزم. ❤❤

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
راستی دکتر غدد خوب میشناسی تهران ب منم بگو لطفا عزیزم ببینم کدوم فردا میتونم نوبت گیر بیارم

لاله قانعی دکتر خیلی خوبیه. ادرسش توی تهران رو نمیدونم میتونی از ۱۱۸ شماره و بعد آدرسش رو بپرسی

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
لاله قانعی دکتر خیلی خوبیه. ادرسش توی تهران رو نمیدونم میتونی از ۱۱۸ شماره و بعد آدرسش رو بپرسی

مرسی عزیزم♥️♥️

خداجونم شكرت كه منم بلاخره بيبي چك وآزمايش مثبت ديدم😍🥺🙏♥️قسمت همه منتظرا الهي 🙏♥️

من تیروئیدم لب مرزه.... یعنی بره بالا پرکار میشه..... ولی گفت تو هفته های اول نیاز به دارو نیست..... اما خو الان هفت هفته ام و قلب تشکیل نشده گفتن احتمال زیاد باید سقط کنی..... یعنی ممکنه بخاطر تیروئیدم باشه؟

من تیروئیدم لب مرزه.... یعنی بره بالا پرکار میشه..... ولی گفت تو هفته های اول نیاز به دارو نیست..... ...

بره بالا میشه کم کار بنظر عزیزم-پیگیرش باش پیش ی دکتر خوب دارو بهت بده باتوجه ب عدد تیروییدت

خداجونم شكرت كه منم بلاخره بيبي چك وآزمايش مثبت ديدم😍🥺🙏♥️قسمت همه منتظرا الهي 🙏♥️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792