2777
2789
عنوان

دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم

203 بازدید | 21 پست

از وقتی یادم میاد به خواهرم خوبی کردم و به قولی بهش سواری دادم به امید اینکه اونم حداقل احترام رو برام قائل باشه توقع جبران هم نداشتم اما همیشه با بی ادبی و بی احتراپی مواجه شدم وقتی نوجوان بود گذاشتم به حساب اینکه سن حساس یه و فلان. بزرگتر که شد گفتم مجرده بی تجربه است نمیشه کمکش نکنم بالاخره تنها خواهرمه...

بی منم میشه...

.اما از وقتی نامزد کرد گفتم بهتر میشه ولی هزار برابر بدتر شد نه فقط با من ...باهمه رفتار زشت و زننده ای داره حتی با شوهرش...گفتم استرس ازدواج داره و اینا درست میشه...اما بعد از ازدواج هم بهتر نشد که هیچ بدترم شد و توهیناش به من و حتی همسرم هم شروع شد چند بار رابطه مون رو کم کردم باهاش اما هر بار پیش بقیه خودش رو بی تقصیر جلوه میده و میگه من مقصرم...

بی منم میشه...

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ولش کن بابا . قطع رابطه کن تمام . هرجا هم حرف ازش افتاد بگو ان شاالله همیشه خوش و سلامت باشه . دیگه ...

خیلی دلم گرفته بود گفتم درد و دل کنم آروم شم...باور می کنی دوازده ساله من ازدواج کردم هر هفته حداقل دو بار خونه من بود شام یا نهار کلی کمکش کردم چه تو ادامه تحصیل چه ازدواج چه خونه سازی چه حاملگی ...پریروز رفتن لژ صبح تو خونش کار کردم تا غروب چون تازه ساکن شده تو خونش...حتی فرشاشو با هزینه خودم دادم قالیشویی ...وقت شام شده مادرم شام درشدرست کرده بود قرار شد بیاره خونه خواهرم بخوریم.برگشته میگه ظرفام رک جمع کردم.گفتم خب اشکالی نداره این ارکوپالتو باز کنیم چند تا بشقاب برداریم شام بخوریم بعد بشوریم بزاریم سر جاش.میگه من خودم تو اونا غذا نمی خورم بیارم شماها توش شام بخورید؟یعنی باور کن نابود شدم با این حرفش...

بی منم میشه...
لحنش شوخی نبود ؟ منم اینجوری سر ب سر خواهر برادرم میزارم 

نه کاملا جدی ...بخدا به خاطر اینکه شوهرم ندونه چیزی نگفتم اونجا...حتی نرفت سر سفره قاشق بیاره من الکی به خنده پیش شوهرم گفتم ای وای قاشق یادم رفت برات بیارم سریع رفتم قاشق خودم رو شستم آوردم براش که متوجه نشه😳😳

بی منم میشه...

سرسنگین شو . ب هیچ وجه دیگه بدون دعوت نرو خونش . بچش ب دنیا اومد مثل مهمون برو کادو بده برگرد . فقط سلام و احوالپرسی اونم رو در رو ک شدید . پشت سرش هم حتی پیش مادرت چیزی نگو هرکی هم ازش حرف انداخت بگو ان شاالله شاد و سلامت باشه . خودتو بکش کنار 

سرسنگین شو . ب هیچ وجه دیگه بدون دعوت نرو خونش . بچش ب دنیا اومد مثل مهمون برو کادو بده برگرد . فقط ...

مادرم بیماری قلبی داره اصلا نمی تونه تحمل کنه بچه ها با هم قهر باشن همیشه هم به من میگه تو چون بزرگتری باید ببخشی...میگه اون عصبی میشه نمی فهمم چی میگه تو حق نداری قهر کنی😢😢

بی منم میشه...
مادرم بیماری قلبی داره اصلا نمی تونه تحمل کنه بچه ها با هم قهر باشن همیشه هم به من میگه تو چون بزرگت ...

میگم ک قهر نکن . سرسنگین شو . قهر کنی پیش شوهرت هم بده . بعدا میکوبه تو سرت . رفت و امدتو خیلی خیلی کم کن . فقط مناسبتی شد برو 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز