ببخشید زیاد پست میزارم ولی این داستان منو واقعیه تابستون بود خواهر ۳ سالمو برده بودم پارک و من کنار پارک پیاده روی میکردم احساس کردم یکی دنبالم میاد اولش فکر کردم تاثیر فیلم ترسناکه از بچگی خیلی ترسو بودم به زور سرمو برگردوندم دیدم که هیچکی نیست تو ی پارک هم انقد شلوغ بود نمیتونستم هیچی ببینم از ترسم خواهرمو ورداشتمو برم خونه چند روز گذشت و من از ترسم هیچ جا نمیرفتم حتی بقالی سر کوچمون تا اینکه بابام گفت بریم با ماشین یه دور بزنیم بابام همیشه منو خواهرمو بیشتر از دو تا برادر دوس داشت رفتیم تو ماشین داشتیم بستنی قیفی میخوردیم در همین حال عمم زنگ زد و گفت دختر عمم زایمان کرده و یه دختر به دنیا آورده قرار شد آخر هفته بریم شمال پیش عمم اینا صبح جمعه من داشتم چمدونمو جمع کردمو خواهرم داشت غر میزد سرم داشت میترکید یه مسکن خوردمو بعد چند ساعت رسیدیم هوا ابری بود تو تابستون اگه لایک کنید بازم ادامشو میزارم 😻😻😻😻😻
من همون دختری هستم که تو ۱۶ سالگی بهش تجاوز شد........مامان چرا به من باور نداری؟مگه دست خودم بود بهم تجاوز شد.......میدونم از اینکه منو به دنیا اوردی پشیمونی.........من عامل تمام بدبختیای تو هستم.........میدونم داداش دوقلومو بیشتر از من دوست داری.......مامان چرا منو مجبور کردی به خاطر تو تاپیک بزنم و چند کاربر بهم توهین کنن......ولی یه ذره منو تحمل کن قول میدم تنهات میذارم که راحت شی.......مامان چرا وقتی من مجرد بودم منو مجبور کردی بی بی چک بذارم فقط به خاطر اون حرف فالگیر........با اینکه منو دوست نداری ولی یه تار موی تورو با دنیا عوض نمیکنم......فقط قول بده به خاطر من گریه نکنی چون من تو این دنیا مسافرم......اگه مردم بیا این امضا رو بخون تا بفهمی من قصدم ناراحت کردن تو نبود کاشکی میتونستم بهت بگم چه قدر دوست دارم ولی تو به من شک میکنی به من اعتماد نداری.......
دختر ش خیلی تپل بود تا شب با اون بازی میکردم خیلی بامزه بود شالمو پوشیدم رفتم کنار دریا یه باده خنکی به صورت آدم میخورد مطمئن شدم که کسی نیست شالمو در آوردم چشمامو بستم نمیدونم کی خوابم برده بود وقتی بیدار شدم بابام گفت دختر م چه عجب اینجا خوابیدی روم پتو بود نمیخواستم نگرانشون کنم ولی منکه پتو نیاوردم معلوم بود کسی روم کشیده بود یه دفعه ترسیدم چون شال نپوشیده بودم و مامانم پوستمو میکند
من همون دختری هستم که تو ۱۶ سالگی بهش تجاوز شد........مامان چرا به من باور نداری؟مگه دست خودم بود بهم تجاوز شد.......میدونم از اینکه منو به دنیا اوردی پشیمونی.........من عامل تمام بدبختیای تو هستم.........میدونم داداش دوقلومو بیشتر از من دوست داری.......مامان چرا منو مجبور کردی به خاطر تو تاپیک بزنم و چند کاربر بهم توهین کنن......ولی یه ذره منو تحمل کن قول میدم تنهات میذارم که راحت شی.......مامان چرا وقتی من مجرد بودم منو مجبور کردی بی بی چک بذارم فقط به خاطر اون حرف فالگیر........با اینکه منو دوست نداری ولی یه تار موی تورو با دنیا عوض نمیکنم......فقط قول بده به خاطر من گریه نکنی چون من تو این دنیا مسافرم......اگه مردم بیا این امضا رو بخون تا بفهمی من قصدم ناراحت کردن تو نبود کاشکی میتونستم بهت بگم چه قدر دوست دارم ولی تو به من شک میکنی به من اعتماد نداری.......
هیچی با هم دوست شدیم بعد دوسال کات کردیم دیروزم فهمیدم بیشعور زن داشته داشته منو بازی میداده که باهات ازدواج کنم فلان
من همون دختری هستم که تو ۱۶ سالگی بهش تجاوز شد........مامان چرا به من باور نداری؟مگه دست خودم بود بهم تجاوز شد.......میدونم از اینکه منو به دنیا اوردی پشیمونی.........من عامل تمام بدبختیای تو هستم.........میدونم داداش دوقلومو بیشتر از من دوست داری.......مامان چرا منو مجبور کردی به خاطر تو تاپیک بزنم و چند کاربر بهم توهین کنن......ولی یه ذره منو تحمل کن قول میدم تنهات میذارم که راحت شی.......مامان چرا وقتی من مجرد بودم منو مجبور کردی بی بی چک بذارم فقط به خاطر اون حرف فالگیر........با اینکه منو دوست نداری ولی یه تار موی تورو با دنیا عوض نمیکنم......فقط قول بده به خاطر من گریه نکنی چون من تو این دنیا مسافرم......اگه مردم بیا این امضا رو بخون تا بفهمی من قصدم ناراحت کردن تو نبود کاشکی میتونستم بهت بگم چه قدر دوست دارم ولی تو به من شک میکنی به من اعتماد نداری.......