2777
2789
عنوان

خلاصه ای از روز زایمانم

516 بازدید | 30 پست

سلام.

بالاخره بعد از حدود ۹ ماه پر از فراز و نشیب جمعه مورخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۰  بچه من هم به لطف خدا دنیا اومد.

قرار بود ۲۷ مرداد دنیا بیاد.ماه آخر شکمم دچار خارش شدید شده بود و دکتر زنان برام آزمایش نوشت جوابش که اومد گفت کبد چرب بارداری ایجاد شده یا بستری شو یا میخای یه سر برو پیش متخصص کبد. گفتم میرم پیش متخصص ،معرفی نامه داد و من روز بعدش رفتم که اون متخصص هم گفت بهتره دیگه ختم بارداری رو بزنی چون بچه کامل هست و این روند هم ممکنه آنزیم های کبدت رو مختل کنه.پنجشنبه مجدد رفتم پیش دکتر زنان و ایشون هم معرفی نامه برای بستری شدن و ختم بارداری به من داد گفت یا فردا یا پس فردا برو بیمارستان.جمعه صبح رفتم بیمارستان ماما معاینه کرد گفت هنوز سر بچه خیلی بالا هست و میل خودت هست که بستری بشی یا نه.استرس عجیبی داشتم.شوهرم که باهاشون صحبت کرد و اونا هم توضیحات لازم رو دادن بهم گفت بهتره بستری بشی.ساعت ۹:۳۰سرم و آمپول فشار رو زدن تا ساعت ۴ عصر دردی نداشتم  و ماما هم بهم گفته بود برای پایین اومدن سر بچه کنار تختم ورزش کنم. از ۱۲ تا ۴ عصر ورزش کردم.از اون به بعد دردام شروع شد و ۴:۳۰ دیگه جیغ های من به آسمون میرسید یه مشکلی هم که داشتم این بود که شکمم خیلی خیلی افتاده و شل شده بود و این موضوع باعث کاهش توانایی من در زور زدن میشد.ساعت ۵:۲۰منو بردن روی تخت زایمان و اونجا دیگه فریادهای من گوش فلک رو  کر میکرد.ساعت ۵:۴۰ بچه دنیا اومد و من سبک شدم .چهار روز قبل بستری شدن رفته بودم سونو اونجا وزن بچه ۳،۷۰۰ نشون داد ولی وقتی دنیا اومد وزنش ۴،۲۰۰ بود .ماماها میگفتن وای اگر این خانم دو هفته دیگه میخاست صبر کنه بچش چند کیلو میشد!!

رسید به بخش خروج جفت و بند ناف که وقتی شکمم رو فشار دادن و اونا خارج شد ماما گفت خانم خدا به حالت رحم کرده که بستری شدی بند ناف رو بالا آورد و بهم نشون داد که یه گره خورده بود و امکان اینکه بچه دچار خفگی میشد بود..

بالاخره آقا پسر کوچولوی ما اومد بغلم .دو روز بیمارستان بستری بودم که البته بیشتر به خاطر نی نی که رفته بودnicu برای تنفسش..

بعدش هم اومدیم خونه و الان ۵ روز از تولد پسرم میگذره..یه چیزی هم بگم که این نی نی سومم من هست و خدا خواسته بود..

راستی در حین دردهای زایمان برای همه ی مادرهای منتظر دعا کردم البته اگر خدا از این بنده ی حقیرش بپذیره..

شما دوستان گل هم برای من و بچه هام دعای خیر کنید.

التماس دعا


عزیییزم‌ان شاالله خدا حفظشون کنه

ب قول شوهرم خدا ب موقع سر بزنگاه ب داد ادم میرسه🥰😍

خدا جونم شکرت ب خاطر همسر مهربان و فرزندی ک نصیبم کردی.خدا حفظتون کنه برام و فندقمونم ب سلامتی ب دنیا بیاد ان شاالله😘😍❤🤰۱۷/۳/۱۴۰۰بی بی چکم مثبت شد  در تاریخ۱۰بهمن نی نی خوشملم ب دنیا اومد.انشاالله که عاقبت بخیر بشی دختر نازم من و بابایی همه تلاشمونو برای خوشبختیت انجام میدیم.دوستت داریم❤💋🤩👨‍👩‍👧

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عزیزم انشاءالله خیرشو ببینی و همیشه سالم و سلامت زیر سایه پدر و مادرش باشه🙏🙏🙏🙏🥰🥰🥰 

یه صلواتم برا من بفرست مشکلم حل شه🙏❤️

همینجوریش یه شهر بام بَده..تو سمت من باش عذابم نده💔🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶🎶      یکروز بالاخره آخرین کسی که تو رو میشناسه میمیره! و خاطرت برای همیشه فراموش میشه....! پس از زندگیت لذت ببر❣️

قدم نورسیده مبارک⁦❤️⁩😍😍

اسم نی نی مون چیه؟😍

من فوبیای اسم بچه دارم باید از همه بپرسم😂😂😅

راستی زایمان سخته؟🤕

⁦❤️⁩اونی که از همه سره خدای بالاسره⁦❤️⁩

وای فقط رو تخت زایمان 🤣🤣🤣

من انقدر جیغ بنفش کشیدم دکتره فک کنم مشکل شنوایی پیدا کنه 🤣🤣

خواهرم از پشت در زایشگاه صدامو ضبط کرده کل بیمارستان شنیدن 🤣🤣🤣 از پشت درای عایق صدا 🤣🤣🤣🤣

تو همه روزای سختی که به من گذشت رو دیدی💐 من همیشه حضورتو تو زندگیم حس کردم❤ یه روز ازت یه پسر خواستم تا حامی و تکیه گاهم بشه و تو بهم دادیش ❤ حالا ازت یه دختر خواستم که مونس و همدمم بشه و بازم تو بهم دادیش ❤ گفتی ان مع العسر یسرا ، فان مع العسر یسرا💐 بابت همسر خوبم، خونه نقلی و پر از آرامشم و این روزای زیبایی که از سختی به آسونی رسوندیم شکرت ❤ حالا من مامان یه آقا پسر خوشتیپ و یه نی نی دختر خانم زیبا هستم 😍

اخی😍خدا حفظش کنه.... منم سزارین شدم خیلی حس خوبیه مادر شدن انشالله دامن همع متتظرا سبز شه♥️🍃

زمین فقط جای ما انسان ها نیس جای حیونا هم هست باحیوانات مهربون باشیم🐈🐰🤗
وای فقط رو تخت زایمان 🤣🤣🤣 من انقدر جیغ بنفش کشیدم دکتره فک کنم مشکل شنوایی پیدا کنه 🤣🤣 خواهرم ...

وای خدا ،نگو که من هیچ وقت دردای روی تخت زایمان مال این بچه مو یادم نمیره..

ولی بگردم بزرگی خدا که چه توانایی هایی در وجود خانمها قرار داده


وای خدا ،نگو که من هیچ وقت دردای روی تخت زایمان مال این بچه مو یادم نمیره.. ولی بگردم بزرگی خدا که ...

من سر پسرم اصلا این دردو نداشتم خیلی زایمانم راحت بود

نمیدونم این زایمانم چرا اینجوری بود

خیلی درد عجیبی داشتم خیلی جیغ زدم خخخخ

تو همه روزای سختی که به من گذشت رو دیدی💐 من همیشه حضورتو تو زندگیم حس کردم❤ یه روز ازت یه پسر خواستم تا حامی و تکیه گاهم بشه و تو بهم دادیش ❤ حالا ازت یه دختر خواستم که مونس و همدمم بشه و بازم تو بهم دادیش ❤ گفتی ان مع العسر یسرا ، فان مع العسر یسرا💐 بابت همسر خوبم، خونه نقلی و پر از آرامشم و این روزای زیبایی که از سختی به آسونی رسوندیم شکرت ❤ حالا من مامان یه آقا پسر خوشتیپ و یه نی نی دختر خانم زیبا هستم 😍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792