بچه که بودم توت فرنگی خیلی دوست داشتم واسه همین یه شب توت فرنگیامو با خودم بردم تو تخت که پیش خودم بخوابن ولی صبح بیدار شدم و دیدم توت فرنگی هام له شدن.اون موقع بود که فهمیدم اونی که دوسش دارم رو نباید ببرم تو تخت خوابم چون خراب میشه.یه آبرنگ خوشگل هم خریده بودم. یه روز بردمش مدرسه که به دوستام نشونش بدم ولی وقتی برگشتم خونه دیدم آبرنگم تو کیفم نیست و هیچ وقت نفهمیدم کی برش داشته.اون موقع بود که فهمیدم اونی که دوسش دارم رو نباید به کسی نشونش بدم چون ممکنه ازم بدزدنش بدون اینکه بفهمم کی این کارو کرده.یه کاسه خوشگل داشتم اونم افتاد شکست...چند روز پیش یه کاسه پر توت فرنگی بهم دادن که روش رنگ های آبرنگ بچگیم بود اما نگرفتمش! نخواستم مال من شه که نگران از دست دادنش شم.من انصراف دادم همیشه از دوست داشتن چون هیچ وقت نفهمیدم اونی که دوسش دارم رو چجوری باید نگه دارم...🖤
یه دوستی داشتم راهنمایی ازدواج کرد یسال بعدش بچه دار شد ۱۵ سالش بود ۱۷سال هم شوهرش ازش بزرگتره😑
دا هشساد منی سوویندیرمیر نینماخ اولار♧ تورکون دیلی تک سوگیلی ایستگلی دیل اولمازاوزگه دیلی قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز❤.......در حال تحصیل♡♧جانیم اولان گونجان منیمسن❤🖇
۲۴ سالمه فردا قراره یه عقد موقت بینمون خونده شه تا بهم محرم شیم و با خیال راحت رفت و آمد کنیم وبیشتر همو بشناسیم اگه قسمت بود بعد محرم صفرم قراره رسما عقد کنیم