در حالی که دوش میگرفتم چشمامو بستم تا موهامو بشورم... همونجا بود که صدایی از پشت سر توی گوشم زمزمه کرد: راس ساعت۱۲میمیری.. با ترس چشمامو باز کردم ولی کسی رو ندیدم. با عجله از حمام اومدم بیرون و ساعتو چک کردم، ۱۲:٠۱ بود. فکر کردم خیالاتی شدم پس برگشتم داخل حمام. تمام تنم خشک شد وقتی جنازه خودمو روی زمین دیدم😈👹
بنظر من تا وقتی گـــریه کردن آرومتون میکنه... با کـسی حرف نزنینシ︎⌫ تو سخت ترین زمان ممـکن به تنـهایی پناه آوردم!پس مـتاسفم اگـه جوری رفتار میـکنم که انـگار بـه کـسی احتیاج ندارم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
𝐵𝑒 𝓉𝓇𝓎 𝓉𝑜 𝒽𝒾𝒹𝑒 𝑜𝓊𝓇 𝒻𝑒𝑒𝓁𝒾𝓃𝑔𝓈 𝒷𝓊𝓉 𝒻𝑜𝓇𝑔𝑜𝓉 𝑜𝓊𝓇 𝑒𝓎𝑒𝓈 𝓈𝓅𝑒𝒶𝓀🖤تنها حقیقتی ک وجود دارع اینه ک هیچ حقیقتی وجود نداره؛🥀🚶♀️و درد ها در سینه هایمان نفوذ کرده و دم نمیزنیم.و دم نزدنمان میشود همان بغض در گلو :)و خفه میشویم بر سر این بغض آشکار!.انسان ها دو دسته اند: ولی شما از هر دو دستش دوری کن:) منو لایکم نکنین پلیز