نمیدونم سر دو راهی گیر کردم دوبار ازدواج کردم ومتاسفانه ازدواج دومم ناموفق دو بچه دارم یکی از ازدواج اول ویکی دوم هردو پسرن نمیدونم چکار کنم نه راه پس دارم نه پیش
بهانه گیر وپرتوقعه من کورد هستم اون لره و کمی هم تفاوت فرهنگی داریم وبد بودنش بخاطر فکر مسموم وذهن ب ...
منم لرم ادم بد و خوب همجا هست عزیرم محکم باش تو و بچه هات لیاقت یه زندگی خوب و اروم رو دارین و لیاقت احترام رو یا درستشمیکنی یا ازش جدا میشی اما نزار بی خیال رد بشی و فقط نفس بکشی برات انشالله دعا میکنم که خدا بهترینها رو جلوی راهت بزاره 🌷🌷🌷🌹
به اون دوست صمیمیت فکر کن که قرار بود توی لباس عروسی ببینیش اما حتی الان نمی دونه کجایی و چی کار می کنی. به اون رابطه ای فکر کن که قرار بود بی تو بمیره ولی بی خبر از تو داره خیلی راحت به زندگیش ادامه می ده. به اون آرزوت فکر کن که به خاطرش شمعهای تولدتو فوت میکردی اما الآن رویاهای دیگه جاشو گرفته. به این فکر کن به این فکر کن ما آدما قسمتی از سرگذشت همیم ولی قرار نیست همیشه باشیم. به این فکر کن همه چیز گذراست. نه اونی که از اول باهاش بودی الان پیشته و نه اونی که الان باهاشی از اول باهات بوده. این زندگی انقدر تورو بالا پایین میکنه، انقدر آدم تو زندگیت میاره و میبره که یاد بگیری تو تنها کسی هستی که همیشه پیشت میمونه. شاید زخم بخوری، حسرت بکشی یا حتی دلت تنگ بشه ولی هیچ وقت تموم نمیشی و قوی تر ادامه می دی، تو تنها کسی هستی که تا آخرش هستی، حواست به خودت باشه.🌹
من خیلی بدبختم که دوباره ازدواج کردم کاش وقتی زنی طلاق گرفت هیچوقت ازدواج نکنه چه با بچه چه بی ...
نمیشه که! کاش فرهنگ درست جا بیوفته...
کاش مردها پخته و باشعور باشند و نه هوسران!
از یک زنی خوششون میاد میخوان به چنگ بیارن... هیچی براشون مهم نیست... به چنگ که آوردند، تازه فیلشون یاد هندوستان میکنه
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...
ممنونم از همتون عزیزانم اگه تک تک جوابتون ندام منو ببخشید برام دعا کنید بهترین تصمیم بگیرم&nb ...
یک سوال: آیا در زمان آشنایی و نامزدی با این آقا، رابطه باهاش داشتی؟
دخترکی شاد در من میزیست...که چونان شاپرک، به اینسو و آنسو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بالهایش ریخت... پَرپَر شد...