پشت شوهرم غرغرمیکردم به مامانم مامانمم حرصش گرفت چنتا چیز پشتش گف و بهم یادداد باهاش چجوررفتارکنم
شوهذمم شنید
چجوری؟گوشیو قطع نکرده بودم
۱۸ ثانیه کذایی
ولی خب چیزی نگف😒
اگه ازم بپرسن مهم ترین چیزی که توزندگی یادگرفتی چیه؟میگم اگر هرجای زندگی حالت با کسی یا چیزی خوی نبود ترکش کن...میگم هیچ چیزی توزندگی مهم ترازحال خوبت نیس...
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
من خودم یه بار وسط هال خوابیده بودیم خونه مادرشوهر اینا. کسی خونه نبود و قرارم نبود بیاد تا فرداش. مام با لباس بسیار اندک در آغوش هم خواب بودیم که یهو صبح زود دیدم یکی کلید انداخته داره میاد تو. من پریدم خودمو لباسامو کشیدم بردم نصفش افتاد. دیگه لباسام دیده شدن اون وسط. خودتون میدونین چه لباسی... پدر شوهرم بود 😞😐😂
تا چندوقت میخاسیم حرف بزنیم مامانم گوشیمو چک میکرد
خیر نبینن باعث بانیاش
نمدونم خیلی دوره عقد بدی بود
اگه ازم بپرسن مهم ترین چیزی که توزندگی یادگرفتی چیه؟میگم اگر هرجای زندگی حالت با کسی یا چیزی خوی نبود ترکش کن...میگم هیچ چیزی توزندگی مهم ترازحال خوبت نیس...