من یه دوستی دارم که از وقتی ازدواج کردم رابطم باهاش
کم کردم بعد اونم یه مدت دیگه زیاد سعی نکرد
که پی گیرم باشه
گذشت ....
که اون الان یه دختر داره سراغموگرفت
بگذریم گفت که خونه مامانمم بیا ببینیم همو رفتم
بعد سلام و احوال پرسی مادرش اومد دستشو کشید 😒
رو شکمم گفت بذار ببینم بچه نداری منم گفتم ندارم
با خودم گفتم نکنه دعایی طلسمی چیزی کرد 😟
بعد اون هم یه بار رفتم خونه دوستم به بهونه ی اینکه
کمرم باریکه دست کشید رو شکمم گفت کمرت باریکه
که بازم شک کردم الان هی ذهنمو درگیر میکنه
تو اقدامم و هنوز موفق نشدم
بنظرتون همچین چیزی میتونه باشه 🥺
اعصابم خرد شده بابت این مسئله
درضمن می گفتن که مادر این دوستم دعانویسی اینا میکرده
یه مدت 😭😕