سلام خانوما کسی روشی داره من از شر این فکرای سمی خلاص بشم؟من بچه آخرم و موندم پشت کنکور و از اینکه مامانم سنش داره میره خیلی در عذابم از اون روزی که قرار شده دوباره بمونم پشت کنکور کل روز رو بغض و گریه میکنم و شبا هم کاووس میبینم مثل همین الان..باتوجه به اینکه بچه آخرم و سن مامانم بالاست تا من برم دانشگاه و فارغ تحصیل بشم برم سر کار و مامانم به آرزوش برسه و حتی به مامانم کمک مالی کنم ده سال طول میکشه مامانم همیشه دوست داره موفقیت منو ببینه ولی از لحاظ بنیه ای هم ضعیفه منم خیلی بیش از اندازه بهش وابستم خیلی میترسم از دستش بدم تا اون موقع
اینجوری بخوای فکر کنی هم روح و جسمت رو نابود میکنی
هم نمیتونی تمرکز کنی درس بخونی
به خدا توکل کن و امیدوار باش
من بچه اولم ولی همیشه ترسش باهام هست یوقتایی میشینم واقعن گریه میکنم مامانم ۴۵سال داره ولی خیلی مریضه
الهی بگردم
مامانتو خدا واست نگهداره
💜💜
کنکور قبول شو
خطه زندگیت معلوم میشه
و مامانت خوشحال میشه
همین الانشم گریم بند نمیاد دلم میخواست تا وقتی جوونه بتونه موفقیت منو ببینه و با حقوقم کلی بهش پول بدم اما ده دیگه طول میکشه اگه منه احمق سال اول میرفتم دانشگاه یا اصلا بچه وسطی بودم زودتر به آرزوش میرسید ببخشید من دیگه نمی تونم بنویسم
عزیرم چرا از دستش بدی مرگ دست خداس
تلاشتو بکن فکرای بدو از خودت دور کن
وقتی این چیزا میان توی مغزت خودتو مشغول درس خوندن کن همیشه فکرای مثبت کن همش تصور کن به یه جای خوب رسیدی و مامانت کنارته
نگران نباشید فرشته ها جای خوبی دارند چه در کنار خداوندچه در دید خداوند امیدوارم برای شادی دل مادر شما و خوشحالی شما خیلی زود موفق بشید و این موفقیت رو همراه مادر شما تا 100 سال دیگه همیشه جشن بگیرید
دوست دارم بتونم با حقوقم کاری کنم بهتر زندگی کنه دوست دارم خوشحالیشو ببینم ولی خیلی طول میکشه چند روزه اینطوری شدم از وقتی فهمیدم قراره دوباره پشت کنکور بمونم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
