خانواده من توقع دارن من شوهرمو ول کنم برم خونشون چند روز بمونم منم دوست دارم برم بمونم چون خونه ام ک هستم شوهرم سرش تو گوشیه و اصلا حرف نمیزنه ولی شبایی ک من نیستم فیلم ... نگاه میکنه و سابقه خیانتم داشته خودش میگه دوس داری برو ولی من میترسم تنهاش بزارم
مامانمم مریضه منو دخترم ک میریم خبلی خوشحال میشه
انشاالله هیچ وقت جای من نباشید ولی شما بودید چیکار میکردید؟؟
تا خونه مادرم نیم ساعت راهه با ماشین
نمیرفتم
همسرمم میبردم
شوهرتو ببر باهم برین یه روز بمونین برگردین
روزا برو شبا برگرد خونت
روزا برو شبا برگرد
اینجوری هردو رو داری
وگرنه از کار یکی پشیمون میشی
برو. با سفت گرفتن و مراقبت چیزی درست نمیشه
حداقل حال و هوای خودت و مادرت عوض میشه
دو روز میرفتم پرستاری مادرم ،مرد اگر بخاد کاری بکنه تو شیشه هم بکنیم کارشو انجام میده
نمیرفتم
زندگیمم مهمتره
اخه واقعا نیم ساعت راهیی نیست
شوهرته .بچه ت ک نیست میخای تربیت و کنترلش کنی
برو خونه مادرت و بفکر شادی درونی خودت باش
نرو بخدا همین خانواده وقتی آدم به مشکل باشوهرش میخوره پشت آدمو خالی میکنن من خودم از جون برا همه مایه گذاشتم ولی الان ک دارم طلاق میگیرم هیشکی کمکم نکرد
همیشه اول خودتو زندگیت مهم باشه برات
فردا روزی شووهرت ب یکی وابسته بشه تو رو تنها بذاره میان میگن عرضه داشتی زندگیتو نگه میداشتی بما چه
خدایی من فقط الان غصه اینو میخورم ک چرا این همه وقت صرف خانوادم کردم
ن اینکه زندگیه خودمو فدای خانوادم کنم نه
ولی خب خیلی زحمت کشیدم حقم این نبود
اشتباه منو پس تکرار نکن عزیزم
