بعد بچه ها من شوهر خودمو میشناسم همش چشمش دنبال زنای بی حجابه هرجا چنتا خانم هستن همش در پی اینه بره باهاشون گرم بگیره و خودشو قاطی حرفاشون کنه
ولی منو به زور وادار میکنه چادر بپوشم نمیذاره لباسای مورد علاقمو بپوشم نمیذاره هیچ هزینه ای برای زیباییم بکنم.منم آتیش میگیرم از اینهمه ظلمش😭
من قبول دارم ذهنم خراب شده روحم خراب شده ولی همش تقصیر اون بود
بعد یهو جلو برادرزادم گفت اره من میخواااام زن بگیرم من هزار تا رفیق زن دارم
منم گفتم تو منم به زور زنت شدم کی زن تو میشه