2777
2789

 اینم مال خودم😐🤦🏼‍♀️
خب ی چیز دیگه هم بگم از همین اولش بگم بخداااا راست میگم


من وقتی که بچه بودم زیاد خونه مادربزرگم میرفتم اونا ام خونه شون روستا بود یه روز به مادربزرگم گفتم باهام بیا بیرون بریم بگردیم (قشنگ همه چی یادمه)

گفت باشه ،بعد که رفتیم یه تپه دیدم گفتم مادرجون تو اینجا وایسا تا من برم اونجا و بیام 

اون موقعه هم تابستون بود


وقتی ک رسیدم سر تپه دیدم اونجا برف میاد ی کلبه هم اونجا هست و یه چیزی هم انگار داره منو میکشونه داخل برفا منم جیغ زدم و از هوش رفتم بعد مادربزرگم اومد پیشم گف چیشده گفتم الان اینجا برف بود و یه کلبه هم بود برفا میخاستن بگیرنم 


اونم هیچی نگفت بعدها فهمیدم توی اون تپه جن زیاد هست

ترسناک تر از اینکه در کودکی بهمون میگفتن آمپول اصلا درد نداره چی میتونس باشه؟😂

شلوارپلنگی🐅 اراذل و گنگسترِ شهر آمل و حومه🤣🥸🍻خب لامصب من اگ پروفمو عوض کنم ک اینجا دیگ کسی منو نمیشناسه ک🤣😒🤌🏽 والا بخدا...اصاب نداشته ی منو نداشته تر میکنن با این کاراشون                     وَ بنازم کاربری را که همه او را با پروفایلش میشناسند:)

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

قبلن گفتم

چند شب پیش شیفت بودم

هیچکس نبود 

پرنده پر نمیزد

ولی صدای چکه اب میومد

یهو یه صدایی مثل صدای خراش از پشت حصار هم میومد

یهو قطع میشد دوباره میومد

منم همزمان فیلم میدیدم

اینجاهم بودم😐

حسشم نداشتم

@دختر_چشم_ابی ارزو بیا اینجا ایده بگیر برا همونی که گفتم😂😂😂😂

لینک گفتینو                                                              goftino.com/c/cFegpK                                                                                                               اونی که لیاقت مارو نداره، خب نداره دیگه.              غصه کم سعادتی مردم رو هم ما بخوریم؟😌

یبار چند سال پیش تو مدرسمون دوستم رفت دسشویی جیغ زد ی دست خونی اومده بود بیرون و زده بود بهش دوستم غش کرد از اونجا ب بعد دسشویی های اخر مدارس رو قفل کردن 

اصن من حال میکنم دنیا باهام بازی کنه  

من مادربزرگم یه شب با خواهراش قهر میکنه میره اتاق کنار ورودی تنها میخوابه

میگه تو خواب و بیداری بودم یکی با دامن چهارخانه قرمز نشست کنارم

منم فک کردم خواهرمه بهش گفتم برو نازکشی فایده نداره اینبار

صبح که به خواهرش گفته فهمیده هیچکی اونشب نرفته اون اتاق

صحبت از پژمردن یک برگنیست...گفت و گو از مرگ انسانیت است....

بچه ک بودم میرفتم خونه مامان بزرگم 

اونموقعم شیطون بودم از رخت‌خواباش بالا میرفتم

ی روز ی سایه افتاده بود رو دیوار پشت رخت‌خوابا مامان بزرگم گفت ببین این جنه اگ بری بالا از رخت‌خوابا میگیرتت 

هنوزم ک هنوزه میترسم لنتی😂😐💔

.مُلتَفِت.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز