اینم مال خودم😐🤦🏼♀️
خب ی چیز دیگه هم بگم از همین اولش بگم بخداااا راست میگم
من وقتی که بچه بودم زیاد خونه مادربزرگم میرفتم اونا ام خونه شون روستا بود یه روز به مادربزرگم گفتم باهام بیا بیرون بریم بگردیم (قشنگ همه چی یادمه)
گفت باشه ،بعد که رفتیم یه تپه دیدم گفتم مادرجون تو اینجا وایسا تا من برم اونجا و بیام
اون موقعه هم تابستون بود
وقتی ک رسیدم سر تپه دیدم اونجا برف میاد ی کلبه هم اونجا هست و یه چیزی هم انگار داره منو میکشونه داخل برفا منم جیغ زدم و از هوش رفتم بعد مادربزرگم اومد پیشم گف چیشده گفتم الان اینجا برف بود و یه کلبه هم بود برفا میخاستن بگیرنم
اونم هیچی نگفت بعدها فهمیدم توی اون تپه جن زیاد هست