مهمونامون هنوز هستن
بعد ديروز من دوتا امتحان داشتم شيمي سنگين و خانواده
هي كفت بيا طرفاتون بشور
گفتم سر امتحانم
كفت ظرفارووو بشور طرفاي خودتونه گفتم هميشه خودم ميشورم بعد امتحان ميشورم
خلاصه پاشد شست تا شب هركي ميديد ميگفت اين دختره اصلا كمك نميكنه به مامانش
خانوادمم ك پشتم نيستن
نشستن باهم شروع كردن بد گفتن
كه اره اين اصلا هيچوقت كمك نميكنه
امروز از تهران اومدم خسته گفت بيا طرفارو بشور
گفتم ميشورم شما بزار اونجا ميشورم
گفت پس برات گذاشتم كنارااا
گفتم چيميگي شما مگ شما تا الان بودي كه حرف ميزني
گفت من دلم برا مامانت ميشوزه
گفتم نميخوام تو يكي دلت بسوده مگ تا الان بودي كه الان اومدي دلسوزي ميكني
خودمون هستيم
مامانم گفت درست حرف بزن
گفتم چي ميگيرمامان من ٢١ سالمه اين چه طرز حرف زدنه مگه دزد گرفتيد مگه قاتله ك هي ميگيد از زيرش در رفت
زشته بخدا
تو پشتم نبودي ك هركسي از راه ميرسه هرچي ميخوادميگه