سلام من مائده هستم و ۱۵ سالمه میخوام از اول داستان براتون بگم پس لطفا تا آخر بخونید و راهنمایی کنید
حدود هشت ماه یا شایدم بیشتر یکی از دوستام به اسم نرگس بهم توی ایتا پیم داد و گفتش که یه پسره هست که همسن خودته برو باهاش رل بزن. من اولش اصن قبول نکردم چون اصلا اهل رل زدن نبودم با اصرار هاش مجبور شدم رل بزنم با علی (همون پسره) و توی روبیکا با هم چت کردیم و آشنا شدیم که دست من نرگس بدون اطلاع من عکس و شمارمو واسه اون فرستاد چن ماهی گذشت که مامانم فهمید و شمارمو عوض کرد ولی این دفعه واقعا عاشقش شده بودم و ول کردنش غیر ممکن بود (مجازی بهم یاد داده بود میشه کسی رو ندید ولی دلتنگش شد) علی اصفهان زندگی میکنه و من تهران مامانم چن بار فهمید و به علی هشدار داد که دست از سر من برداره ولی بیخیال نشد و مجبور شدم رابطمون مخفیانه باشه علی همش از ازدواج با من و دارایی هاش حرف میزد ولی من اصلا باور نمیکردم چون میدونستم به جدا شدن ختم میشه ولی یه هفته ای هست که علی بهم توجه نمیکنه و بهم گف دیگه نمیتونه آنلاین بشه
و من از این موضوع خیلی عصبانی شدم و از طرفی دیگه اون یکی دوستم غزاله گف علی دوصت نداره که آنلاین نمیشه لطفا کمکم کنید به شدت به یه راهنمایی احتیاج دارم💔