الان چند وقته بابام از بیمارستان مرخص شده ینی دکترا گفتن خونه و بیمارستان واسش فرقی نمیکنه خونه باشه بهتره ،سنش بالاست حالش خوب نیست ولی شوهر من همش به هوای گرفتاری نیومده یه سر بزنه بهشون،دلم خیلی ازش گرفته همش فکر میکنم اگه خدای نکرده بابام طوریش بشه من تا ابد نمیتونم شوهرمو ببخشم که حتی حاضر نشد بره دیدنشون چکار کنم😔
پیشنهاد شما چیه تو این شرایط کلا خیال کنم شوهری ندارم ؟بیتفاوت باشم نسبت به نیومدنش؟
عزیزم من جای شما باشم با نرمی با مهربانی باهاش صحبت میکنم (البته ب حالت عصبانی یا قهر بگید بیشتر لج می کنه) بهشون میگم دنیا کوتاهه و اگه برا من ارزش قائلی ب خاطر من هم که شده بهتره پدرمو ملاقات کنی
من امام رضایی ام🌹🌹🌹دل من گم شد اگر، بسپارید امانات رضا... و اگر از تپش افتاد دلم ببریدش ملاقات رضا... از رضا خواسته ام بگذارد که غلامش بشوم همه گفتند محال است ولی دلخوشم من به محالات رضا(علیه السلام)
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
گوره باباش پس سن محلش نده. دایورتش کن آدمه احمق رو.فکر کن یه حماله در میاره تو و بچه هات میخورین. به خودتم برس و عشق کن بزار بسوزه. به پدرتم بگو رفته جایی واسه کار نیست
میدونم چی میگی من کلی اذیت شدم الانم مث ی ادم حقیرم اگ سرکار برم تو فکر طلاقم اخه چنبار عمر م ...
من یه کار نصفه نیمه دارم حداقل در حد رفع نیازهای اولیه خودمو بچه هام ولی مشکل بزرگترم اینه که نمیتونم و نمیخوام از شوهرم طلاق بگیرم با وجودیکه ازش نفرت دارم ،بهش وابستگی هم دارم ،نمیخوام از دستش بدم مرده شور برده رو ،مرتیکه عوضی 😤😤😤😤😤😤😤😤😤😤😤😤😤😤😤😤