من 8ماهه اومدم سرخونه زندگیم.شوهرم گل میکشه حشیش و اینجور چیزا.اصلنم قبول نمیکنه عیب شو.همش میگه تو دیوونه ای.بخدا خستم از دیر اومدنش از الکی پیچوندن من.از قطره چشمی که جیبش داره تا بریزه توچشماش قرمز نشه من بفههم گل زده...کاش همه چی تموم شه ب یکبار..حوصله دعوا کتک کاری حرفای مردمو ندارم.کاش یکی ب داد امثال من برسه...تواین زندگی ب چ امیدی بچه دارشم.هرروز دعوادعوا...میگه من که ازتامین دارمت چیکار داری من چی میکشم چرا دیر میام.منظورش ازنظر مالیه
خب گناه ما چیه تا آخر با این فلاگت بسوزیم از دستش فرار کردم ولی بازم گولشو خوردم بدتر از قبل شد زندگ ...
نه چرا بسوزی؟!! اول از همه باید تلاش میکردی عوضش کنی وقتی دیدی نشد و فایده نداره محکم و استوار ازش جدا میشدی ؛ قهر کنی برگردی؛ دلت الکی بسوزه ؛ بگی بچه بیارم درست میشه ؛ وضعتو روز به روز بدتر میکنه ؛ اونو یاغی تر؛ چون میبینه مصمم نیستی رو تصمیمت و ترس و شک داری و چاره ای نداری جز تحمل کردنش و زندگی
میدونی چرا حالم خوبه ؟چون تاحالا از حال خوب کسی حالم بد نشده بهترین ها رو برای اطرافیانت بخواه ؛خدا خیلی مهربونه ؛ بهترین ها نصیبت خواهد شد قووووول